من عاقبت دیوانه خواهم شد
دیوانه ای دوست داشتنی خواهم شد
دیوانگی مرا به دنیای کودکی خواهد برد ، دنیائی که خاطرات با تو بودن را به دروغ فراموش خواهم کرد
در آن دنیا تمام بازی های یه کودک را تکرار خواهم کرد ، لباس هایم کثیف خواهد شد
گنجشک های روی درخت را پَر میدهم و گربۀ روی دیوار را میترسانم
و از ته دل خواهم خندید و آنگاه تو مرا دعوا خواهی کرد
می نشینم روی زمین خاک آلود ، گوشۀ پیراهنم را میان لب هایم میگیرم و بغض گلویم را میگیرد
اما با یک خندۀ تو ، بار دیگر به سرعت تمام ناراحتی ها را از یاد خواهم برد
آری ! من همان دیوانه ی دوست داشتنی خواهم شد
دیوانه ای که همه چیز را می داند و هیچ نمی داند
..
من دیوانه شده بودم ، آمدی مرا به آرامش رساندی
و باز امروز همان دیوانه ی دیوانه ام ...
نظرات شما عزیزان: